تبلیغات
جستجو
پیوندهای روزانه
لینک دوستان
امکانات جانبی
شهدای گمنام و زنی که معترض بود
شب که میخوابد مردی به خوابش می آید و به او می گوید :
من یکی از این سه شهید هستم، ما را به اختیار خود اینجا نیاورده اند به هر حال طوری شده که با هم همسایه شده ایم و در رسم همسایگی درست نیست که همسایه از ما ناراحت باشد برای همین و برای جبران، شفاعت فرزندت را پیش خدا کرده ایم و به اذن خدا او شفا خواهد یافت. بلند شو و بایست و سه بار صلوات بفرست و فرزندت را صدا کن تا به اذن خدا شفا یابد.
وقتی فرزندت شفا یافت بدان که نام من فلان است و در قبر وسطی آرمیده ام خانه ما در کاشان در فلان محله است و نام پدرم فلان است خبر محل دفنم را به او برسان.
زن از خواب بیدار میشود و شفای فرزندش را میبیند و یقین پیدا میکند و به دنبال آدرس میگردند.
به کاشان میروند و در روستایی به دنبال پدر شهید میگردند وقتی او را پیدا نمیکنند ناامید باز میگردند که در راه در ابتدای جاده پیرمردی را میبینند و از او میپرسند که فلان کس را میشناسی؟ پیرمرد جواب میدهد که خودم هستم، آنها خوشحال میشوند که پیرمرد را پیدا کرده اند و از او میپرسند که چرا اینجا نشسته ای؟ ما تمام روستا را به دنبال تو گشتیم، مرد میگوید که دیشب خواب پسرم را دیدم که به من گفت پدر جان فردا از من خبری برایت می آورند . من نیز به همین خاطر اینجا آمدم و منتظر خبر بودم...
مطالب مرتبط
ورود کاربران
عضويت سريع
چت باکس
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
پشتيباني آنلاين
آمار
کل مطالب : 868
کل نظرات : 1
آمار کاربران
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0
آمار بازدید
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
ورودی امروز گوگل : 1
ورودی گوگل دیروز : 0
آي پي امروز : 2
آي پي ديروز : 0
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 250
بازدید سال : 962
بازدید کلی : 24001
اطلاعات شما
آی پی : 3.14.73.229
مرورگر :
سیستم عامل :
امروز :
تبادل لینک هوشمند
خبرنامه
آخرین نطرات کاربران
-
Farshid - سلام آیا تا کنون تجربه ی کار با بهترین سایت کسب در آمد ایران را داشته اید...
اگر پاسخ شما منفی است لطفا سری به این سایت بزنید و عضو شوید و بهترین را تجربه کنید.
باتشکر فراوان ، بهترین ها... - 1394/5/5/pejvak2